سفارش تبلیغ
صبا ویژن



دی 1388 - الهه زیبایی ها






درباره نویسنده
دی 1388 - الهه زیبایی ها
بهروز خدادادی
بزرگان زاده نمی شوند ساخته می شوند
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
دی 1388


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
دی 1388 - الهه زیبایی ها


لوگوی دوستان


وبلاگ فارسی

آمار بازدید
بازدید کل :9074
بازدید امروز : 2
 RSS 

امشب بعض شکوفه هایم ترکیده است

می خواهم شرح سکوتم را برایت بنگارم .

التهاب روزهای انتظار را

خاموشی شبهای بی قراری ام را

و آوای غمناک مرغ عشقم را

پس با تمام وجودت ناله هایم را بشناس

و به خاطر بسپار

لحظه های پریشانی ام را

به یاد کبوترهایم که شعر  پرواز سر می دهند ..

نجوای نیلی می بخشم

با خاطره  روزهای رویش گل های وصلت خزانم را نوید بهاری دیگری می دهم

شوق وصال تو دیگر گونه های سرخ نیست

دیگر گیسوانش سیاهی را فراموش کرده اند !

 گفتی :

وقتی می آیم که آسمان صاف باشد تا محبتم را بر تو ببارانم

وقتی می آیم که غروب دنیا ساکت باشد تا عشق طوفانی ام را هدیه قدومت سازم

هنوز هم آسمان آبیست و غروب دریا غرق در سکون

باورت کرده بودم

چون گفته بودی عشق فرجام یک لبخند و تولد یک حادثه است

گفتی عشق از تبار باران است و کبوتران عاشق هم خیس از باران اند .

گفته بودی وقتی می آیی که پرستو ها افسانه کوچ را روایت کنند

وقتی که یاسهای سپید حدیث طراوت را، برگ هایش بنویسند .

گفته بودی وقتی می آیی که بی ترانگی دریا غرق در سکون باشد .

وقتی که درس زندگی را از باد آموخته باشم .

و محبت را از لبخند ، صداقت را از گل سرخ و راز را از گل شب بو

به احساس مثالمان سوگند همه را آموخته ام

اما تور ا در لحظه های ساکت انتظار گم کرده ام

یادت هست ؟

اسممان بهار نبود ، اما زمستانی بود برای زاییدن بهار که نوید بخش بهار است

رویاهامان سپید نبود اما ظلمی بود برای سپیدی سحر ، گفته بودی گل نرگس را بپرستیم که نوید بخش بهار است .

بهار را مقدس بداریم که سنبل وصال است .

وصال را دوست بداریم که مظهر پاکی است .

پاکی را عزیز بشماریم که آرمان کبوتر است ...

و تو ای مفهوم نیکویی آسمان ، تو ای معنای زندگی ،  و ای رنگین کمان آروزها

بیــــــــــا ...!

پس از آن همه ثانیه ها و دقیقه ها و روزها و سالهای انتظار و سکوت بازگرد .

بیا تا بر روی خـــاک ، بر روی آب ، بر روی پر پرندگان و بر روی رواق موج بنویسم :

که زندگی همرنگ کوچه باغ های آیینه است

بنویسم :

بوسه همرنگ آه است

محبت همزاد پروانه است و فراق همان انفجار پی در پی حباب است .

بنویسم :

که نوازش از تبار گونه های خیس است .

و حدیث دوستت دارم آزادی حصار سینه هاست

هنوز هم کنار دروازه شهر بی قراری هایم منتظر آمدنت هستم

تو گل نرگس بهارم بودی و هستی و خواهی ماند !



نویسنده » بهروز خدادادی . ساعت 4:1 صبح روز دوشنبه 88 دی 7


  بر گرفته از "کتاب سنگ فرش های هر خیابان از طلاست"

کارها را بر اساس ممکن ها پیش بینی کنید و جلو بروید و نه بر اساس کمبود ها و مشکل ها

آری کمبودها را بایست شناحت ولی نباید از آنها ترسید و کنار کشید بایست آنها را به مبارزه طلبید و آنها را حل کرد

به قول دوستی که می گفت تو کار تولیدی اگه اصول رو بشناسی هتما موفق می شی

دوستان به شمارش ممکن ها ادامه دهیم و با قدرت پیش برویم و به آرزو ها و اهدافمون برسیم



نویسنده » بهروز خدادادی . ساعت 3:29 صبح روز دوشنبه 88 دی 7


 

دیگر به خلوت لحظه‌هایم عاشقانه قدم نمی‌گذاری، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است که نمی‌بینمت.
سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام .

من مبهوت مانده ام که چگونه این همه زمان را صبوررانه گذرنده ای؟! من نگاه ملتمسم را در این واژه ها  پر کرده ام که شاید ....
دیگر زبانم از گفتن جملات هراسیده است. و دستهایم بیش از هر زمان دیگر نام تو را قلم می زنند . و در این سایه سار خیال با زیباترین رنگها چشمهایت را به تصویر می کشم.

نگاهت را جادویی می کنم که شاید با دیدن تصویر چشمهایت جادو شوی .
تا به حال نوشته بودم ؟

به گمانم نه !

پس اینبار برایت می نویسم که :
دست نوشته هایت سر خوشی را به قلبم هدیه می کنند.
می‌خواهمت هنوز ؟؟؟
گاه چنان آشفته و گنگ می شوم که تردید در باورهایم ریشه می دواند
اما باز هم در آخرین لحظه تکرار می کنم که حتی اگر چشمانت بیگانه بنگرند.
می‌خوانمت هنوز ، حتی اگر دستانت مرا جستجو نکنند.
هیچ بارانی قادر نخواهد بود تو را از کوچه اندیشه‌هایم بشوید.
و اینها برای یک عمر سرخوش بودن و شیدایی کردند کافی است.
به گمانم در ورای این کلمات می خواستم بگویم که :

دلتنگت شده ام به همین سادگی.



نویسنده » بهروز خدادادی . ساعت 3:22 صبح روز دوشنبه 88 دی 7


 
تو نیستی
و من خوب می‌دانم،
این دل گرفته هر چقدر هم ببارد
نه خزان تنهایی ام
می شود بهار
نه کویر سینه‌ام
لاله زار
و  نه یأس واژه های ذهنم 
یاس سپید!
 
 
اما
بغض می شوم
تا ببارم
 
شاید به کنج آسمان دلم
پیدا شوی
رنگین کمانم!


نویسنده » بهروز خدادادی . ساعت 3:21 صبح روز دوشنبه 88 دی 7


   1   2      >