همانند امواج که به شنزار ساحل راه می جویند
دقایق عمر ما نیز به سوی فرجام خویش می شتابند
دقیقه ها به یکدیگر جای می سپارند
ودر کشاکشی پیاپی از هم پیشی می جویند
ولادت که روزگاری از گوهر نور بود
به سوی بلوغ می خزد و آنگاه که تاج بر سرش نهادند
خسوف های کژخیم شکوهش را به ستیز بر می خیزند
زمان که بخشنده بود، موهبت های خویش را تباه می سازد
آری؛ زمان فرّه جوانی را می پژمرد ,
بر ابروان زیبا شیارهای موازی در می افکند
و گوهرهای نادر طبیعت را در کام می کشد
از گزند داس دروگر وقت، هیچ روینده را زنهار نیست
نویسنده » بهروز خدادادی . ساعت 4:50 عصر روز جمعه 88 دی 18